مانیمانی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره
مانیمانی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

مانی همه زندگی مامان و بابا

عکسها و خاطره های تابستانه

یه شب بعد از اینکه از  خونه مادر جون برگشتیم به همراه بابایی رفتیم پارک ساحلی . شما عاشقه این پارکی و بهش می گی گلوار  یه عصر جمعه تابستونی لب دریا . شما و عشق شن بازی آخرین جمعه شهریور ماه یا تابستون که بابایی خونه نبود و من و شما با هم رفتیم لب ساحل و از اونجایی که همه وسایل شن بازیت تو ماشین بابایی بود با قاشق شنها رو می کندی و خیلی هم برات لذت بخش بود  این هم تقریبا میشه گقت اولین نقاشی منسجم شماست . عکس یه دلقک که خیلی هم دوستش دارم . خیلی خوشگله مانی جونم ا اولین کار با سفالت عشقم ولی حیف از دستت افتاد و شکست  تعطیلا عید فطر ( تیرماه ) شبی در چادر در گردنه حیران . تج...
30 مرداد 1395

فرشته ناز و مهربون مامانی

پسر ناز مامانی  ببخشید مدت زیادیه که چیزی برات ننوشتم . نه اینکه نخوام . یا وقت نشد یا عکسهات رو نتونستم مرتب کنم . ولی به زدی همه رو به روز می کنم . در مورد این عکس می خوام برات بنویسم . خاطره ای که هیچ وقت از یاد من و بابایی نمیره . و خدا رو به خاطر داشتن پسر کوچولوی دل رحم و مهربونمون شاکریم .  چندی پیش تو تلگرام فیلمی برام فرستاده شده بود با همچین مضمونی که پسر بچه ای با یه گچ کف زمین عکس مادرشو می کشه و میره تو  بغلش می خوابه . طبق معمول همیشه شما قبل از خواب باید یه سرکی توی گوشی من بکشی . وقتی که این فیلم و دیدی اولش با دقت نگاه کردی و با ابروهای در هم رفته و چشمهای تنگ شده و بعد یه هو زدی زیر گریه . گریه بغض آلودی ...
30 مرداد 1395
1